کتاب مجموعه اشعار نسترن بشردوست به نام لطفن به احترام این شعر بلند شوید
منتشر شد.
با زخم هایم
بازی می کنم.
می خندانم شان
جا به جای شان می کنم
روی بازو
روی پیشانی
روی ران
قلب.
درست است که اینطور
خوب نمی شوند
اما
با درد می خندیم.
#نسترن_بشردوست
هنوز نرفته ام
که دلم برای دیوارهای خانه
تنگ می شود
شاعران
پنجره ها را با خود می برند
من
آجرها را
هر کجا که باشم
خانه ام دیوار است.
مجال بده مرگ
صبح اول وقت
هنوز دکمه ی پیراهن ام را
نبسته ام
هیز رو به روی سینه ام
نشسته ایمجال بده مرگ
این آخرین چای را
با تو نه
با همسرم می نوشم
به سلامتی همه ی چای هایی
که نوشیده ایممجال بده مرگ
باید دوش بگیرم
زیر آب نه
در حباب های خالی
که یکی یکی می ترکند
و تو بیرون می زنی
مانند تاول روی پوست
مجال می دهم به تو مرگ
برای قدردانی از شکیبایی ات
رقص خداحافظی با زندگی را
در آغوش تو
اجرا می کنم
موسیقی کو؟
نوازنده کجاست؟
آرام آرام از صدا شروع کنید
و به نت سکوت برسید
پانزده اسفند نود و چهار
#نسترن_بشردوست
تگها :بشردوست, شعر اجتماعی, نسترن بشردوست